Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-04-30@04:22:52 GMT

تو را چشم در راهیم زمستان جان!

تاریخ انتشار: ۸ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۹۹۱۹۹

تو را چشم در راهیم زمستان جان!

ای کاش زمستان برگردد به اصلش، به ذاتش؛ به آن روزهایی که شب می‌خوابیدیم، صبح پا می‌شدیم و می‌دیدیم که کوچه پر از برف است، در خانه همسایه پیدا نیست و در آن سفیدی مطلق فقط رد پای گنجشکان کوچک ِ بازیگوش پیداست. برف اعلا و آسمانی که با دل پر همچنان می‌بارد.

بمانیم در خانه، چون اخبار ساعت ۶ صبح اعلام کرده که مدارس تعطیل است و ما شال و کلاه کنیم و برویم کوچه با دوستانمان برف بازی؛ گلوله‌های سفید پر از شادی بهم شلیک کنیم و انگشتانمان از درست کردن آدم برفی که هیچ وقت گرد و تمیز مثل کارتون ها در نمی‌آید، یخ بزند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خانه بوی لبو و شلغم بدهد. از آن شلغم‌های شیرین که رد خونش را به آب پس می‌دهد. بوی آش همسایه با لبو و شلغم ما بپیچد در کوچه و بشقاب لبو و شلغم برود خانه آنها و کاسه آش همسایه بیاید خانه ما.

مادر دانه‌های جدید کاموا را بندازد به میله و پشت هم ببافد، نخودی، دو رج زیر، یک رج رو تا بشود کلاه و شالگردن بلند برای پدر که با موتور باید برود سر کار و همیشه سرماخورده است.

می‌چسبیم به بخاری، هر که زرنگ‌تر به بخاری مقرب‌تر و آن که دورتر، سهمش پتوی پلنگی سنگینی باشد که سوغات مادربزرگ است از مکه مکرمه.

یک چشممان به آسمان باشد و چشم دیگرمان به اخبار که ببینیم نصیب ما از برف سنگین، یک روز تعطیل دیگر هم هست یا باید فردا با چکمه‌های پلاستیکی تا خود مدرسه تلوخوران برویم.

پدر بیاید و خودش را به پشت بام برساند با پارویی که از اواخر پاییز در گوشه حیاط پارک است؛ برود و بروبد هرچه برف از صبح آمده که مبادا سقف شکم باز کند و برف‌های آب شده نصفه شب گریه شوند روی سر ما.

کجایی زمستان؟ ای کاش برگردی و از حسرت در بیاری ما را. تو را چشم در راهیم ای زیبای سفید و سرد.

کد خبر 819782 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها برف زمستان

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: برف زمستان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۹۹۱۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شمه‌ای از بی‌کفایتی پهلوی

کتاب «ممل تهرونی» که از سوی نشر جمال منتشر شده، سری به دوران حکومت پهلوی می‌زند و نوجوان امروز را با بخشی از تاریخ کشور در آن دوران آشنا می‌کند. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «ممل تهرونی» از جمله آثار نشر جمال در حوزه ادبیات انقلاب برای گروه سنی کودک و نوجوان است. این اثر که به قلم سیدسعید هاشمی نوشته شده، تلاش دارد با بیان خاطراتی از دهه 60، پیوندی میان نوجوان امروز با ماجراهای سال‌های حکومت پهلوی برقرار کند. در معرفی این اثر آمده است: داستان کتاب «ممل تهرونی» دربارهٔ پسری به نام ممل است که در دههٔ 60 روایت می‌شود. در این کتاب نوجوانان با اتفاقاتی که کودکان و نوجوانان در آن دهه با آن‌ها مواجه می‌شدند و خاطراتی که پدر و مادرشان در آن دوره داشتند، آشنا می‌شوند.

فاطمه شه‌روش، فعال حوزه کتاب، در یادداشتی که به معرفی این کتاب پرداخته و برای انتشار در دسترس تسنیم قرار گرفته، نوشته است:

ممل یک پسربچه‌ هفت‌هشت ساله است. پدر ممل اعتقاد دارد تابستان‌ها وقت بچه در تهران تلف می‌شود. برای همین او را می‌فرستد قم پیش پدربزرگ و مادربزرگش. پدربزرگ ممل حجره‌دار است و هر روز ممل را با خودش می‌برد بازار؛ اما هنوز چند روزی از اقامت ممل در قم نگذشته که اتفاقات عجیب و غریبی در کوچه‌پس‌کوچه‌های محل رخ می‌دهد. سروکله غریبه‌ای در شهر پیدا شده که می‌رود سراغ دختربچه‌ها و زن‌ها. طلاهایشان را می‌دزد و اگر مقاومت کنند بهشان آسیب می‌زند. تلاش مادربزرگ و پدربزرگ ممل برای دور نگه داشتن ممل از مهلکه بی‌فایده است.

ممل همه چیز را فهمیده و از اینکه به تنهایی به کوچه و خیابان برود، می‌ترسد. از طرفی صدای مردم شهر به گوش پاسبان‌ها و کلانتری نمی‌رسد. وقتی ریش‌سفیدها همراه آقابزرگ، پدربزرگ ممل، به کلانتری می‌روند تا از این اوضاع شکایت کنند، ستوان اینطور جوابشان را می‌دهد: «اگه امنیت ندارن، نذارید بیان توی کوچه. مقصر خود شما هستید. ما داریم تمام تلاش خودمون رو می‌کنیم. الان هم بی‌کار نیستیم. اعلی‌حضرت تازه به کشور برگشتند و ما می‌خواهیم یک جشن در شهر قم برگزار کنیم... حالا که خدا رو شکر خیانت مصدق و کاشانی برملا شد و اعلی‌حضرت به کشور برگشتن، ‌به جای تشکر و قدردانی، اومدید لیچار می‌گید؟»

چرا نوجوان ایرانی هری‌پاتر می‌خواند، اما کتاب ایرانی نه؟

ممل عکس محمدرضا شاه و  و تیمسار زاهدی را در اتاق ستوان می‌بیند و بو می‌برد که قضیه قرار نیست به این سادگی‌ها حل شود. به این ترتیب نویسنده از دید ممل به گوشه‌ای مبارزات مردم با رژیم حاکم و تلاش‌هایشان برای گرفتن حق اشاره می‌کند.

از آنجا که داستان در شهر قم دنبال می‌شود،‌ مخاطب با شخصیت‌های مذهبی و سیاسی آن دوره نظیر آقانجفی و آیت‌الله بروجردی نیز آشنا می‌شود. از محله‌های قم نظیر چهارمردان و باجک نیز بارها در کتاب اشاره شده که آن را برای خوانندگان این شهر خواندنی‌تر و جذاب‌تر می‌کند.

حرف‌های درگوشی مردم کوچه‌وبازار و نوع برخوردشان با مأموران حکومتی به گونه‌ای در کتاب بیان شده است که مخاطب را به خوبی با شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن زمان آشنا کرده تا به طور غیرمستقیم به بی‌کفایتی حاکمان این برهه تاریخی پی ببرند.

ممل تهرونی یک رمان 159 صفحه‌ای است که پسربچه‌های بزرگتر از 9 سال از خواندنش لذت خواهند برد و به راحتی می‌توانند خودشان را جای شخصیت قهرمان داستان بگذارند. آنها باید با دقت داستان را بخوانند تا بتوانند حدس بزنند،‌ کدام یک از شخصیت‌های کتاب مظنون اصلی است و همه آتش‌ها از زیر سر او بلند می‌شود.

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • چپ‌کردن عجیب ماشین چینی توی کوچه! (فیلم)
  • افغانستان،حسرت ما و جام جهانی
  • کشف معماری ۴۵۰۰ ساله در شرق ایران؛ یک خانه و کوچه‌اش پیدا شد!
  • بیشترین نرخ بیکاری متعلق به این استان کردنشین است
  • شمه‌ای از بی‌کفایتی پهلوی
  • این سبزی ضد سرطانی متخصص تسکین عفونت های تنفسی
  • برداشت گل محمدی از شهر همسایه قله تفتان
  • ۳ نمایشنامه جدید در نمایشگاه کتاب
  • انتشار ۳ نمایشنامه
  • ریه‌های محلات نفس تازه می‌کنند؟